این بیت*:« من از لیلی شدن ترسی ندارم/ ولی مجنون شدن نای شما نیست.» نکتهء ظریفی دارد. نکته که چه عرض کنم، سفسطه. گوینده خود معترف است لیلی نیست، چرا که میگوید لیلی شدن، یعنی هنوز نشده، و نیز مدعی است است لیلی شدن کار ترسناکی است ولی نه برای او. تا اینجایش خودزنی است، یک گام به عقب. اما بعد توپ را به زمین مخاطب میاندازد و با اطمینان او را عاجز از مجنون بودن میداند؛ یعنی دو گام به جلو. این هم مشخص است که لیلی و مجنون هردو مفاهیمی هستند که پیش تعریف خودشان را دارند. لیلی چنین است و چنان است، مجنون هم چنان است و چنین است؛ الگو هستند. خب، با این وصف، یکی از ویژگیهای تعامل این دو این است که تا مجنون نباشد، لیلایی نیست و تا لیلا نباشد، مجنونی نیست. این رابطه دوسویه است. لیلی شدن، این قدرت را به لیلی میدهد که مجنون از غیر مجنون بازشناسد و مجنون شدن به مجنون این که جز لیلی نشناسد. به عبارتی، مجنونی مجنون، مجنون نه آن دیوانهء بیابان نشین، بلکه مجنون به معنای یک لیلی بین، فقط برای لیلی قابل درک است و خود مجنون. لیلایی لیلی هم که با نشستن در دیدهء مجنون است که رخ مینماید. حالا، من از گوینده (منظورم شاعر نیست) سؤال دارم: لیلا شدهای؟ لیلا هستی؟ هستی و مجنون ندیدهای؟ اگر پاسخش مثبت باشد، محکومش میکنم به دروغگویی. چرا؟ با استناد به همان فعل «شدن» در مصراع اول. وقتی حرف از «شدن» است و نه بودن، یعنی احتمال؛ یعنی در بهترین حالت، بالقوگی. ولی حکم کلی در مصراع دوم، همین بالقوگی را هم از «شما» که مجنون شدن نایتان نیست، میگیرد. یعنی طرف میگوید: درست است که من نیستم، ولی میتوانم باشم. اما شما نه تنها نیستید، که حتی نمیتوانید بود. با استناد به چی؟ به هیچی. حرف غیر مستند، لاف است. هروقت لیلی شدی، بیا تا مجنون ردیف کنم برایت. این هم لاف است. نه لیلی میتواند بی مجنون لیلی شود، و نه مجنون میتواند بی لیلی مجنون شود. یا باید همزمان اتفاق بیافتند، یا هرگز رخ نخواهند داد. کاری به اینکه شعر قوی است یا ضعیف است یا چنان است یا چنین است ندارم. نه علاقه دارم به آن بحث، و نه توانایی در پیش بردنش. مخاطب من شاعر نیست. گوینده است. شعر از اختیار شاعر خارج شده و دارد دهان به دهان میچرخد و هرکس به فراخور نیاز و موقعیت از آن استفاده یا سوء استفاده میکند. مخاطب من این سوء استفاده کنندگان عزیز هستند. بودند یعنی. تمام شد.
* نام شاعر «ژیلا راسخ» است.
بسیار هم خوب. و بعد از همه ی اینها ما به خوبی می فهمیم که در مثل خیلی هم مناقشه هست.
پاسخحذف