اصولا آدم گاهی گه می زند در هر چه ریاضی ست! تمام زور خودش را می زند از یک + یک، ی نهایت بسازد، از زیر رادیکال فرار کند، فکر کند به سمت بی نهایت میل می کند و حد خودش را بگیرد، انتگرال دوگانه را با سه گانه یکسان بداند و در نهایت تصور کن اگر با کسی جمع شد هیچوقت تقسیم نمی شود.
گاهی آدم احساس میکند دارد خیلی گنگ و دو پهلو حرف میزند و میترسد کسی جان مطلب را نگیرد، گاهی هم عمدی است البته، اما سراب ساز جان، نظرات تو را که میبینم، میروم دوباره پست را میخوانم و از خودم میپرسم آخه این بابا چطور توانسته این همه کد را بشکند و جان مطلب را بگیرد و ول نکند؟ خودم میگوید:کارش درست است این بابا!
اصولا آدم گاهی گه می زند در هر چه ریاضی ست! تمام زور خودش را می زند از یک + یک، ی نهایت بسازد، از زیر رادیکال فرار کند، فکر کند به سمت بی نهایت میل می کند و حد خودش را بگیرد، انتگرال دوگانه را با سه گانه یکسان بداند و در نهایت تصور کن اگر با کسی جمع شد هیچوقت تقسیم نمی شود.
پاسخحذفگاهی آدم احساس میکند دارد خیلی گنگ و دو پهلو حرف میزند و میترسد کسی جان مطلب را نگیرد، گاهی هم عمدی است البته، اما سراب ساز جان، نظرات تو را که میبینم، میروم دوباره پست را میخوانم و از خودم میپرسم آخه این بابا چطور توانسته این همه کد را بشکند و جان مطلب را بگیرد و ول نکند؟
پاسخحذفخودم میگوید:کارش درست است این بابا!
ممنون میرزا. اسمش را می گذارم درد مشترک خیلی مواقع. فرقمان این است که تو خوب به زبان میاوری و من به شدت از خواندنشان لذت میبرم.
پاسخحذف