گاهی آدم آرزو میکند کاش لااقل خیالش به اندازهای که بشود تویش خوابید راحت باشد.
۱۳۹۲ تیر ۲۹, شنبه
۱۳۹۲ تیر ۲۲, شنبه
گاهی آدم 320
گاهی آدم میترسد این به موقع زندگی نکردنش، مانع از به موقع مردنش بشود. و این ترس، خب به جا ست.
گاهی آدم 318
گاهی آدم به خودش میگوید: «اینکه تنها دشمن من تویی، خوبیش اینه که هرکدوم ببریم، همزمان هم برندهایم، هم بازنده.»
۱۳۹۲ تیر ۱۸, سهشنبه
گاهی آدم 317
گاهی آدم بد که دور میخورد، چارهای ندارد جز اینکه برای پارهای تعمیرات تا اطلاع ثانوی مسدود بشود.
گاهی آدم 316
گاهی آدم پیش خودش فکر میکند فرض کنیم که چیزی که من را نکشد، قویترم میکند. سؤال این است که خب این قدرت به چه دردی میخورد؟ بر فرض که هیچ چیزی من را نکشد و من هی قویتر بشوم. آخرش چی؟ بالأخره که یک روزی باید بمیرم. ها؟ نه والّا. بمیریم برویم پی زندگیمان بهتر نیست؟
۱۳۹۲ تیر ۱۷, دوشنبه
گاهی آدم 315
گاهی آدم واقعاً هیچی نمیفهمد، که خب هیچی نمیفهمد. ولی امان از آن وقتی که میفهمد هیچی نمیفهمد و میخواهد بفهمد و نمیتواند.
اشتراک در:
پستها (Atom)