۱۳۹۳ مرداد ۷, سه‌شنبه

گاهی آدم 336

گاهی آدم خوب است با خودش فکر کند خوب ببیند شاید داشته باشد یادش رفته است؛ مثل الآن که من یک لحظه با خودم فکر کردم چه خوب می‌شد اگر ماست و خیار می‌داشتم، یکهو یادم آمد دارم.

۱۳۹۳ تیر ۲۵, چهارشنبه

گاهی آدم 335

گاهی آدم که نمی‌داند دیگر باید چه‌کار کند و هی از خودش [و دیگران] می‌پرسد: «آخه من دیگه باید چیکار کنم؟ نمی‌دونم دیگه باید چیکار کنم و ...»، اگر خوب بنگرد می‌بیند اصلاً نوبت بازی او نیست که حالا بخواهد بداند دیگر باید چه‌کار کند یا نداند. گاهی حتی اگر خیلی خوبتر بنگرد می‌بیند اصلاً بازی هم بازی او نیست آخه د لامصّب.