وقتی میخواهی بر..
ئه ئه ئه!
فهمیدی چی شد؟
تو که نه
تو که میدانی چی شد
با خودمم
با خود خرم
فهمیدی چی شد؟
یعنی چی وقتی میخواهی بروی؟
آدمم من؟
...
میدانی؟
خب معلوم است که میدانی
با خودمم
با خود خرم
مگر میشود تو بخواهی بروی؟
شدنش که می شود
ولی کجا می خواهی بروی؟
تو که رفتن در کارت نیست
کسی که نیامده
چطور میخواهد بخواهد که برود؟
منم که آمدهام
تو که سر جایت بودی از اول
کجا میخواهی بروی؟
کسی بخواهد برود،
آن منم
که تازه من هم کجا می خواهم بروم؟
ولی بر فرض،
اگر خواستم بروم،
حواسم هست،
در را میبندم،
شیر گاز را میبندم
به گلها هم آب میدهم
پردهها را میکشم
ولی آخه.. چرا باید بروم؟
چرا باید بخواهم بروم؟
کاش وقتی بخواهم بروم،
اصلاً حرفش را نزنم
کاش حتی فکرش را هم نکنم
نشسته ایم حالا
ها؟
ئه ئه ئه...
...
حالا اصلاً از کجا معلوم من آمده باشم؟
ای بابا
ای بابا
پاک همه چیز قاطی شد که..
ئه ئه ئه!
فهمیدی چی شد؟
تو که نه
تو که میدانی چی شد
با خودمم
با خود خرم
فهمیدی چی شد؟
یعنی چی وقتی میخواهی بروی؟
آدمم من؟
...
میدانی؟
خب معلوم است که میدانی
با خودمم
با خود خرم
مگر میشود تو بخواهی بروی؟
شدنش که می شود
ولی کجا می خواهی بروی؟
تو که رفتن در کارت نیست
کسی که نیامده
چطور میخواهد بخواهد که برود؟
منم که آمدهام
تو که سر جایت بودی از اول
کجا میخواهی بروی؟
کسی بخواهد برود،
آن منم
که تازه من هم کجا می خواهم بروم؟
ولی بر فرض،
اگر خواستم بروم،
حواسم هست،
در را میبندم،
شیر گاز را میبندم
به گلها هم آب میدهم
پردهها را میکشم
ولی آخه.. چرا باید بروم؟
چرا باید بخواهم بروم؟
کاش وقتی بخواهم بروم،
اصلاً حرفش را نزنم
کاش حتی فکرش را هم نکنم
نشسته ایم حالا
ها؟
ئه ئه ئه...
...
حالا اصلاً از کجا معلوم من آمده باشم؟
ای بابا
ای بابا
پاک همه چیز قاطی شد که..