حالا نه اینکه زل بزند و منتظر بماند، میتواند برود یک کار دیگر کند، مثلاً جدول حل کند. نه، ولی گاهی کاری نکردن بهترین کار است، مثلاً آنوقتهایی که آدم با یک کار عجولانه و احساسی و ضربتی [به قول خودش] نتایج جبران ناپذیری را رقم میزند. بازی را به مسیری میکشاند که راه پس و پیش بسته میشود به رویش. حالا نه اینکه کلاً کاری نکند، کاری نکردن در آن «گاه» خاص منظور است، آن بزنگاهی که نباید کاری کنی ببینی حریف چه میکند. وگرنه که نمیشود آدم همیشهی خدا زل زده و منتظر بماند. ضمن اینکه بنده برای همهی برداشتها احترام قائلم و مسئولیت همهشان را بر عهده میگیرم.
دقت کردی اکثر اوقات همینیم.وقتی مجبوریم کاری را انتخاب کنیم فکر می کنیم انتخاب کردیم.خودمونو یا سرزنش می کنیم و یا افتخار.اما دریغ که.... کل ماجرا تو همین جمله ای است که تو گفتی. بیشتر اوقات هیچ کاری نمی کنیم و به هیچ کاری کردنمون می بالیم.
این یعنی زل بزند به همان که دارد می شود و منتظر بماند؟ نه! فکر نکنم هیچوقت "بهترین" کار این باشد.
پاسخحذفحالا نه اینکه زل بزند و منتظر بماند، میتواند برود یک کار دیگر کند، مثلاً جدول حل کند.
پاسخحذفنه، ولی گاهی کاری نکردن بهترین کار است، مثلاً آنوقتهایی که آدم با یک کار عجولانه و احساسی و ضربتی [به قول خودش] نتایج جبران ناپذیری را رقم میزند. بازی را به مسیری میکشاند که راه پس و پیش بسته میشود به رویش. حالا نه اینکه کلاً کاری نکند، کاری نکردن در آن «گاه» خاص منظور است، آن بزنگاهی که نباید کاری کنی ببینی حریف چه میکند. وگرنه که نمیشود آدم همیشهی خدا زل زده و منتظر بماند.
ضمن اینکه بنده برای همهی برداشتها احترام قائلم و مسئولیت همهشان را بر عهده میگیرم.
دقت کردی اکثر اوقات همینیم.وقتی مجبوریم کاری را انتخاب کنیم فکر می کنیم انتخاب کردیم.خودمونو یا سرزنش می کنیم و یا افتخار.اما دریغ که.... کل ماجرا تو همین جمله ای است که تو گفتی. بیشتر اوقات هیچ کاری نمی کنیم و به هیچ کاری کردنمون می بالیم.
پاسخحذف