۱۳۹۰ مرداد ۱۹, چهارشنبه

اینجا هنوز، هرگز است.

هنوز منم
منم منم و هنوز
وهنوز تمام نشده منم
بگشوده،
با دستی و دلی باز
اما خالی
و هنوز من که «منم»
×××
از پا می‌اندازم خود را
تا از دست بروم
اما هنوز این من
این هنوز من
این هنوز هرگزوار
و من
بی پا و دست و دل
بی هیچ . با همه.
×××
با آن هرگزی که نیامده هنوز
دست و پنجه نرم می‌کنم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر