گاهی آدم سؤال میشود برایش که تشخیص و تعریف خودش از چیزها و جایگاه آنها اشتباه است یا اینکه نه، واقعاً هیچ چیز سر جایش نیست؛ چیزهایی از این دست مثلاً: عاشقانهترین ترانهها نصیب سنگینترین گوشها میشود، زلالترین نگاهها تارترین چشمها را فرومیکاود و از میان هزاران ضربه، آن که از دوستترین میآید، بیشترین درد را دارد و... ؛
خیر قربان. تمام اینا دلایل علمی دارد. عاشقانه ترین ترانه ها نصیب سنگین ترین گوشها می شود. خب اصولا ترانه های عاشقانه ریتمی کند و رمانتیک دارند و این در پس زمینهء ذهن بصورت یه ملودی آهنگین و بک گراند در میاید که فرد فکرش را به جای دیگری داده و حواسش به چیزی که می شنود نیست. زلال ترین نگاه ها تارترین چشم ها را فرو می کاود و این خاصیت اعتدال است که هر بی نظمی به سمت نظم میل می کند و دنیا به سوی اعتدال پیش می رود. نگاه زلال هم برای رسیدن به تعادل می گردد و انکه تار تر است را پیدا می کند. ضربه ای که از دوست برسد بیشترین درد را دارد. بله مشخص است. هرکسی هرچقدر دوست تر باشد فاصله اش با آدم کمتر است. درنتیجه به آدم نزدیک است. هرچقدر هم فاصله کمتر باشد شدت و قدرت ضربه بیشتر خواهد بود. در نتیجه هر چه فرد دوست تر باشد، دردش هم بیشتر است. تعریف شما کاملا صحیح است قربان.
پاسخحذفگفته بودی یک توانایی خاصی داری در ارائهی جوابهای «منحصر به فرد»، راست گفته بودی. به قول شبان: گفت ای موسی دهانم دوختی.
پاسخحذف