۱۳۹۰ دی ۲۴, شنبه

گاهی آدم 269

گاهی آدم [پیش خودش] فکر میکند که اگر قرار بود زندگی یک بازی باشد، [مسلّماً] یک بازی انفرادی میبود ولی آن بازی [مسلّماً] نمیتوانست شطرنج باشد؛ در شطرنج، شانس دخالت ندارد، هرکه ماهرتر باشد میبرد. شاید میتوانست پوکر باشد، علاوه بر مهارت، به شانس هم بستگی دارد.*

* شاید این فکر هم یکی از همان فکرهای صد تا یه غاز علی کوچولوی «فروغ» باشد که با آنها به حلّ مسائل میپرداخت.

۲ نظر:

  1. شاید هم اسکواش ! فقط تو هستی و دیوار!

    پاسخحذف
  2. آدم برایش مهم نیست حریفش کیست، یک آدم دیگر است، چند تا آدم دیگرند، دیوار است، زمین است، هوا است یا چی؛ مهم این است که برگ برنده در زندگی مهارت نیست. شانس هم نیست. هر دوی اینها هستند. در اسکواش هم شانس دخیل نیست.

    پاسخحذف