۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

چیزی شبیه شعر 4

لذت تلخ گناه‌آلوده‌ای دارم
و حظ وافر شوری
عذابی می‌کشم شیرین ز وجدانم
هراسی تلخ و ترش، بدمزه
ولی در نوع خود جالب؛
کمی احساس بد دارم
***
گلی زیبا دم دستم، که خاری تیز در پایش
فرو رفته، تو گویی در دل من هم
کمی نزدیک‌تر رفتم
امان از باد،
می‌آمد، پر از گرده، مرا عطساند
گلک پرپر شد و هر پره‌اش با باد جایی رفت؛
***
کنون گلزار نو در باغ همسایه
هزاران گل بدون خار
من و باغم،
و این دست خر پر خار پا در خاک.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر